Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «دانا»
2024-05-07@11:02:57 GMT

خداحافظ پدرخوانده!

تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۰۶۸۴۸

خداحافظ پدرخوانده!

کتاب «خداحافظ پدرخوانده: درنگی بر شش رمان جهانی و نگاهی به داستان‌نویسی ایرانی» نوشته علی‌اصغر شیرزادی منتشر شد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ «خداحافظ پدرخوانده»، گزیده‌ای است از مهم‌ترین تحلیل‌های مطبوعاتی علی‌اصغر شیرزادی، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار پیشکسوت، درباره ادبیات ایران و جهان. این نوشته‌ها در دو بخش گرد آمده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بخش اول شامل درنگی بر شش رمان جهانی است که با این مطالب همراه است: «بترسید تا رفیق استالین نترسد» («بچه‌های آربات»: پوست انداختن آناتولی ریباکف با نوگرایی سنجیده در سنت رمان‌نویسی روسی)، «رمز بزرگ؛ پوشیده در دایره رمزهای کوچک»(ژرف‌اندیشی فلسفی- روان‌شناختی فریدریش دورنمات در رمان جنایی، پلیسی «قاضی و جلادش»)، «دلقک‌ها در سرزمین فساد و مترسک‌های وحشت» (شورش ماندگار پسامدرنیستی هرتا مولر علیه توتالیتاریسم کمونیستی در «سرزمین گوجه‌های سبز»)، «شب؛ بهترین‌ تکیه روز» (درخشش خلاقیت کازوئو ایشی گورو در بازآفرینی ذهن و زبان  یک «نوکر» نمونه انگلیسی در  «بازمانده روز»)، «دشوار و پیچیده، مثل زندگی» («جاده فلاندر»: اینجا مضحکه شوم و مبهم معناباختگی جنگ و زندگی، چون کلافی برهم پیچیده در تخیل مشترک و فعال کلود سیمون و خواننده تیزهوش عینیت می‌یابد و گشوده می‌شود.)، «در سلسله مراتب ترس» («عصر قهرمان»، نخستین رمان ماریو بارگاس یوسا، راه دشوار او را به سوی جهان گشود).

بخش دوم نیز ن به داستان‌نویسی ایران اختصاص دارد که این یادداشت‌ها در آن درج شده است: «بنویس تا زنده بمانی» (کشف معنا و بازآفرینی زندگی در داستان‌نویسی ایرانی)، «میان‌مایگان دوان‌دوان می‌آیند...» (اشاراتی بر پیوند «میان‌بارگی» و «ابتذال» در میدان ادبیات داستانی)، «نرم و بی‌شتاب می‌دود، در روشنا تاریکی‌های جهان» (تأملی بر «نون نوشتن» محمود دولت‌آبادی)، «شوشر بی‌پایان علیه خود» (یعقوب یادعلی، نویسنده‌ای قراریافته در بی‌قراری)، «خدا کند قدر خودش را بداند!» (محمدعلی علومی، نویسنده‌ای شاعر و داستان‌سرا)، «داستان جست‌وجوگران حقیقت و حکایت مقلدان و شعبده‌بازان» (حاشیه‌ای بر آسیب‌شناسی داستان‌نویسی در ایران)، و «خداحافظ پدرخوانده» (جلال آل‌احمد؛ نویسنده‌ای که «داستان» نمی‌نوشت).

شیرزادی درباره مرحوم «یعقوب یادعلی» نوشته است: یادعلی، نه زیبا می‌نویسد و نه دلپذیر یا مثلا تکان‌دهنده. نه، او شاید بی‌ هیچ قصد و عمد یا تلقی از پیش‌ تعیین شده، چنان نمی‌نویسند که شما را با اکتشافات بی‌بدیلش خیره کند یا در موجی پایین‌تر، تارهای حساس انگاره‌های تازک ذهنی زیباشناخی‌تان را به رعشه درآورد. یادعلی نه نویسنده‌ای است ناگهانی و ماجراجو و نه -دور از جانش!- ارقه‌ای شعبده‌باز تا بخواهد فیل هوا کند یا هزار کبوتر بدبخت را از کلاه شعبده و شمامورتی به پرواز درآورد، با این عشق و اشتیاق که حتما و قطعا در خاطر خطیر و مبارک‌تان مقبول افتد و از مزایای تام و تمام این مقبولیت بهره‌ها ببرد.

این نویسنده محکوم به نوگرایی سرشتی و درونی شده، می‌توان خط نهایی پیوند ناگزیر جان دردمند و ذهن خلاق او را با هرآن‌چه از اعماق این جغرافیا و در عرصه تاریک تاریخش سلسله‌جنبان نویسندگان و شاعران تمام عیار و شش دانگ بوده، دید و دریافت.

داستان‌نویسی برای او نه تفنن است و نه پل و نه نرده‌بان. در دنیای او شاید ادبیات و به طریق اولی داستان، دلیلی باشد برای زندگی و خیره نگریستن به مفهوم دائما دگرگون شونده هستی، اگر چنین باشد، که هست، در نگاهی دیگر لابد می‌توان نویسنده دو مجموعه داستان «حالت‌ها در حیاط» و «احتمال پرسه و شوخی» و رمان «آداب بی‌قراری» را در پرهیز از مفهوم دم‌دستی و منقبض واژه «تعهد»، متعهد دانست، متعهدی که هرگز نیازی به توجیه خود ندارد؛ نویسنده‌ای بدون حاشیه که ادبیات برایش برتر و فراتر از یک نظام اندیشگی‌ است؛ داستان‌نویسی که ادبیات را بررای طرح کردن هیچ‌ جریان نظام‌مند اندیشه‌ای خرج نمی‌کند...

او درباره «محمدعلی علومی» نیز نوشته است: او نویسنده‌ای است شش دانگ که با تشخص زبان و تسلط حرفه‌ای در کاربرد هر عنصر داستانی، به لحاظ نوع خاص و منحصر به فرد هستی‌شناسی‌اش، می‌تواند - فرارونده از هر مصالحه و محاسبه‌ فرضا مرحله‌به مرحله به وحشت‌ بیندازد و همزمان چنان غمناک بخنداندت که اشک سرتاسر چشم‌انداز عالم و آدم را در نگاه و نظرگاهت به رعشه درآورد.

محمدعلی علومی، صاف و صافی - بی‌هیچ وام‌گیری و شیدایی مقلدانه از آستان این و ان نویسنده در بوق رفته جهانی و نیمه‌جهانی- داستان و رمان نوشته و می‌نویسد و خوشا رها از هر قید و قرار و بیرون و بری از هر «باند» و «محفل» و ادبیات و غیره، و آزاد از برهم بافتن و سرهم کردن «ادبیات‌جات!» متواری در زاویه و کارگاه شخص شخیص خود،  بر همه آنچه باور داشته و دارد اصرار می‌ورزد و تک افتاده پیش می‌رود تا مستغنی از درآویختن بر حاشیه‌هایی فربه‌تر از متن، چند سر و گردن از مدعیان پر مدعا و کباده‌کشان گودهای پر از خالی، کار خود بسامان بسازد و بار خود -لاجرم- برپاهای خود ببرد.

شیرزادی همچنین درباره «جلال آل‌احمد» می‌نویسد: شادروان جلال آل‌احمد را بدون در نظر داشتن مجموعه شرایط سیاسی و اجتماعی سراسر دورانی که نویسنده‌ای چون او در متن و حواشی آن خود را شناخت و بازیافت- نمی‌توان از سنخ «دیکتاتور» روشنفکر  یا «روشنفکر» دیکتاتور به شمار آورد، یا با لحن و بیانی شاید بیشتری قرین با حقیقت، آن بزرگوار را «پدرخوانده» یک دوره خاص روشنفکری بازشناسی کرد.

جلال‌آل‌احمد، به شهادت مجموعه نوشته‌هایش، با تأسی از سنت و قاعده‌ای کهن و دیرین - که نه فقط تا دوران او مرسوم می‌نمود، بل هنوزاهنوز هم در تتمه‌های عقب‌ماندگی مختار دوام آورده است، تا کماکان «علامه‌»هایی همه‌چیز دان و همه‌فن حریف بپرورد- فضل و فرزانگی را در بسیاری رشته‌ها و عرصه‌های تخصصی متعدد از دانش‌ها و هنرها دنبال می‌کرد. به همین‌رو، در حاشیه و یا در میان متن مشغله‌های عدیده، خود را «داستان‌نویس» هم به جای آورده بود. بدون هیچ تعارف مسامحه‌آمیز ریاکارانه باید پذیرفت که بخش اعظم آنچه شادروان جلال‌آل‌احمد به عنوان داستان و رمان نوشته، دست‌کم در تعریف‌های امروزی، اساسا داستان و رمان به حساب نمی‌آید.

کتاب «خداحافظ پدرخوانده: درنگی بر شش رمان جهانی و نگاهی به داستان‌نویسی ایرانی» نوشته علی‌اصغر شیرزادی در  ۱۰۸ صفحه با شمارگان ۳۰۰ نسخه و با قیمت ۵۰ هزار تومان در نشر خزه  عرضه شده است.

باقر رجبعلی، نویسنده، و فعال رسانه‌ای نیز در یادداشتی درباره کتاب تازه منتشرشده علی اصغر شیرزادی برای ایسنا نوشته است: بعد از مدت‌ها، چشم ما به جمال اثری دیگر از نویسنده حسابیِ دورانمان روشن شد؛ «خدا حافظ پدرخوانده!». ما، شیرزادی را از همان زمان که صفحه «وادیِ ادبیات» را در روزنامه اطلاعات می‌چرخاند، پیدا کردیم. شاگردش شدیم و بسیار از بودن در کنارش سود بردیم. نثر فاخر و جانانه او دلمان را می‌لرزاند، روحمان را جلا می‌داد و قلم‌مان را می‌پروراند.

عاشقِ حرف‌های پوست‌کنده‌اش بودیم و شیفته صراحتِ کلام و مرامِ مردانه‌اش. هر چه را که می‌نوشت، می‌بلعیدیم و چشم‌مان از سطرهایی که در نقدها و داستان‌هایش می‌آفرید، روشن می‌شد. اما همیشه در حسرت کارهای تازه‌اش می‌ماندیم، چون کم می‌نوشت و همان‌هایی را هم که می‌نوشت، چاپ نمی‌کرد؛ مگر آن که دوستی، رفیقی، آشنایی اصرار و تمنّا می‌کرد. آن وقت بود که با خواندن اثرِ تازه‌ای از او، زنده می‌شدیم و روحیه می‌گرفتیم.

او با اشاره به مطالب کتاب و این‌که پیشتر آن‌ها را خوانده است، ادامه داده است: حیفم آمد که خواندنشان را به دیگران توصیه نکنم. نثر کوبنده شیرزادی، مرا به یاد نثر جانانه نویسندگانی مانند: اکبر رادی، قاسم هاشمی‌نژاد و حسین فرهمند در آیندگانِ ادبی و بابک احمدی و ایرج کریمی در مجله فیلم می‌اندازد. ایضاّ به یاد نثر نویسنده‌های تکرار نشدنی مانند: پرویز خرسند، پرویز زاهدی، جمشید ارجمند، کیهان رهگذار و... نثر این‌ها، اصیل و جاندار و خونین است. وقتی به رگ‌هایت نفوذ می‌کند، می‌روی به دوران ابوالفضل ببهقی؛ آن نویسنده- گزارشگری که حقایق را در هاونِ عشق می‌کوبید و خوراکِ دگرگون‌کننده‌ای برای جانت فراهم می‌کرد. مطالب کتاب «خداحافظ پدرخوانده » هم برای ما چنین ماجرایی خواهد داشت.

او در بخش دیگری از یادداشت خود آورده: در این دورانِ قحطیِ کتاب‌های خوب درباره داستان‌نویسی، چه سعادتی است که چنین آثاری برای ما عاشقانِ ادبیات داستانی منتشر می‌شود.

 

منبع: دانا

کلیدواژه: داستان نویسی جلال آل احمد نویسنده ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۰۶۸۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چهره‌های مشهور ادبیات که مست عشق پارسا پیروزفر را دیدند | میرجلال‌الدین کزازی: از آغاز تا انجام، شادمان و خشنود بودم...| تصاویر

به گزارش همشهری آنلاین، روز جمعه ۱۴ اردیبهشت‌ اکرانی خصوصی از فیلم «مست عشق» در موزه سینما تدارک دیده شده بود تا سازندگان این فیلم سینمایی میزبان برخی از چهره‌های حوزه مولوی‌شناسی و شمس پژوهی و شاهنامه‌پژوهی همچون محمدعلی موحد و میرجلال‌الدین کزاری و نیز بزرگان دیگری همچون ژاله آموزگار (پژوهشگر فرهنگ و زبان‌های باستانی)، عبدالمجید ارفعی (متخصص زبان‌های باستانی و مترجم خط میخی عیلامی)، احمد محیط طباطبایی (رییس ایکوم)، لوریس چکناواریان (آهنگساز و رهبر ارکستر)، یونس شکرخواه (متخصص علوم ارتباطات) و حجت‌الله ایوبی (رییس سابق سازمان سینمایی و کمیسیون ملی یونسکو) شدند.

در میان این چهره‌های فرهنگی و هنری، محمدعلی موحد به تماشای فیلم نشست.

پشتوانه سینمای ایران ادبیات فاخر و گنج معنوی آن است از راست: لوریس چکناواریان، محمدعلی موحد و میرجلال‌الدین کزازی

در ابتدای این مجلس و پیش از نمایش فیلم، حجت‌الله ایوبی در سخنانی کوتاه گفت: ملت ایران یک بدهی به دنیا داشت و دنیا هم یک مطالبه بزرگ از ما. سینمای ایران که جزء سینماهای برتر جهان است باید کاری را برای حضرت مولانا و شمس انجام می‌داد.

او با تاکید بر اینکه خودش فیلم را ندیده است، ادامه داد:‌ من این تلاش و عزم را گرامی می‌دارم بویژه آنکه بارها از زبان بزرگان جهان شنیدم که چه معمایی در سینمای ایران وجود دارد که با وجود حداقل امکانات این چنین درخشان است؟ به نظر بنده، راز و رمز این موفقیت در این سالن حاضر است؛ پشتوانه سینمای ایران ادبیات فاخر و گنج معنوی آن است که در هیچ کجای جهان وجود ندارد. سینمای شاعرانه ایران مرهون بزرگانی است که امروز در اینجا نشستند و آقایان فتحی، توحیدی و دیگر هنرمندان در این فضا تنفس کردند و با محمدعلی موحد زندگی کردند. فیلم و نگاه آن‌ها عطر و رنگ موحد و کزازی و شفیعی کدکنی و بزرگان دیگر را می‌دهد. من این عزیزان را به "نام" و بدون لقب صدا کردم چون استاد شفیعی کدکنی در آخرین شماره مجله «بخارا» زیبا گفته است که محمدعلی موحد بالاترین لقبش در همین است که «محمدعلی موحد» است و لقب و پسوند و پیشوندی برازنده او نیست. این برای بقیه اساتید هم صدق می‌کند.

ایوبی افزود: یقین دارم که استقبال فراوان مخاطب آغاز راهی است که باز هم از مولانا و شمس سخن گفته شود.

سپس فرهاد توحیدی - فیلمنامه‌نویس «مست عشق» بیان کرد: نوشتن فیلمنامه این کار در کنار جناب آقای فتحی حدود سه سال و اندی طول کشید و در طول نوشتن متن، سایه معنوی دکتر موحد بر سر این کار بود.

او با اشاره به شیوه روایت فیلم گفت:‌ من به عنوان یک معلم کوچک فیلمنامه‌نویسی عرض می‌کنم که سال‌هاست در میان همکارانم و بخصوص در میان جوانان علاقه‌مند به فیلمنامه‌نویسی اشتیاق زیادی برای گذر و عدول از نوشتن فیلمنامه به سبک و سیاق کلاسیک در چهارچوب شاه‌پیرنگ می‌بینم. آن‌ها بسیار دوست دارند که فیلمنامه‌نویسی متفاوت را با روایت‌های موازی تجربه کنند و برای یادگیری تکنیک داستان‌گویی در فیلمنامه نویسیِ آلترناتیو، طبیعتاً به ادبیات فیلمنامه‌نویسی ترجمه شده رجوع می‌شود.

ژاله آموزگار

این در حالی‌ است که بخت بزرگ بنده و آقای فتحی این بود که در این کار برای سازماندهی روایت‌های موازی از دل آثار مولانا و مثنوی استفاده کردیم. شاید بی‌راه نباشد که بگویم یکی از اولین کسانی که داستان‌گویی به این شیوه را ابداع کردند حضرت مولانا بود و البته پیش‌تر از او عطار و سنایی هم چنین تجربه‌ای داشتند.

توحیدی ادامه داد: کوشش ما این بود از آن میراثی که حضرت مولانا و دیگران در روایت‌گری به جا گذاشتند و بزرگان امروز ادبیات ایران در کتاب‌های خود شرح دادند، استفاده کرده باشیم و امیدوارم آنچه بر پرده خواهید دید گوشه کوچکی از انتظارات شما را برآورده کند.

جهانِ پر از طمع و ویرانی را با افعال خود سیاه‌تر نکنیم

در پایان حسن فتحی - کارگردان «مست عشق» که از سر فیلمبرداری سریالش خود را به این برنامه رسانده بود - متنی را قرائت کرد که به این شرح بود: «همه ما آدم‌ها بی‌آنکه خواسته باشیم، متولد می‌شویم و طنز قضیه در این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، متولد شدن ما با نوعی مسئولیت اخلاقی همراه است؛ مسئولیتِ اینکه اوضاع جهانی را که لُملُمه می‌زند از حرص و طمع و کشتار و ویرانی، با افعال خودمان سیاه‌تر از آنچه که هست نکنیم. پیام شیرین و شکّرین شمس و مولانا در این زمانه تلخ‌کامی و خشونت و نفرت‌پراکنی، می‌تواند بارقه امیدی باشد برای ما ساکنانِ به عادت و روزمرگی گرفتار شده‌ی این روزگار تا شاید با پرهیز از خودشیفتگی و افکار خشک و تنگ‌نظرانه در افعال و کردار خودمان تأمل و نواندیشی و تجدیدنظر کنیم.

حسن فتحی

این اثر سینمایی بی‌هیچ تفاخری برگ سبزی تحفه درویش و نمایش قطره‌ای از دریای بیکران اندیشه‌های عرفانی است.»

در همین زمینه میرجلال‌الدین کزازی؛ استاد زبان و ادبیات فارسی و شاهنامه‌پژوه در حاشیه اکران خصوصی «مست عشق» برای ادیبان و چهره‌های فرهنگی درباره این فیلم اظهار کرد: از نگاهی فراخ و فراگیر، دید و داوری من درباره این توژینه داستانی یا فیلم این است که دست‌اندکاران و پدیدآورندگان آن در کار هنری که می‌خواسته‌اند کرد، کامدار بوده‌اند. توانسته‌اند به آن آماج‌ها و آرمان‌هایی که در سر می‌پرورده‌اند، دست بیابند. از این دید این فیلم یکی از اندک فیلم‌هایی است که من از دیدن آن، از آغاز تا انجام فیلم، شادمان و خشنود بودم.

او افزود: آن دریافتی که این هنرمندان از چهره‌ مولانا و منش و کنش او داشته‌اند، در بخشی گسترده در این آفریده هنری بازتاب یافته است. دم‌های دلپذیری را من به هنگام دیدن فیلم گذرانیدم اما چند ویژگی بیشتر بر من کارگر افتاد؛ بجز کارگردانی که هر چه در فیلم می‌گذرد به راستی به گونه‌ای به او بازمی‌گردد زیرا اوست که سررشته‌ها را در دست دارد، خُنیا یا موسیقی فیلم بسیار بشکوه، کارساز و اثرگذار بود، به همان سان فیلم برداری آن. سه دیگر، آوابرداری این فیلم. از دید فنی این سه، نمود بیشتری در چشم من داشت.

کزازی درباره گفت‌وگوهای بین شمس و مولانا که از دید برخی، شاید برای مخاطب عام دیریاب‌تر باشد و اینکه آیا فیلم توانسته شمایی از مولانا و شمس را به مخاطب عام‌تر معرفی کند، گفت: بیشینه این گفت‌وگوها چون از آبشخورها ستانده شده بود، از ویژگی‌های بسیار پسندیده فیلم شمرده می‌شود اما زبان فیلم، شاید ناچار بوده‌اند من داوری نمی‌کنم، با زبان روزگار مولانا همیشه سازگار نبود، شاید می‌خواسته‌اند که بیننده امروزین بتواند پیوند بیشتری با فیلم بیابد. ببیننده‌ای که با ادب پارسی و زبان مولانا به بسندگی آشنا نیست.

کد خبر 849267 منبع: ایسنا برچسب‌ها کارگردانان سینمای ایران خبر مهم پارسا پیروزفر بازیگران سینما و تلویزیون ایران مولانا سینمای ایران شهاب حسینی (بازیگر)

دیگر خبرها

  • تمرکز نشر صاد بر انتشار داستان‌هایی با روایت ایرانی است
  • وقتی «محرمانه لس‌آنجلس» بالاتر از «پدرخوانده» قرار می ‌گیرد
  • کتاب‌هایی که اگر فیلم شوند، پرفروش می‌شوند
  • باید و نبایدهای کتاب دینی برای بچه‌های امروز
  • محمدعلی علومی، نویسنده و طنزپرداز درگذشت
  • نویسنده سرشناس ایرانی در ۶۳ سالگی درگذشت
  • نویسنده و پژوهشگر کرمانی درگذشت
  • محمدعلی علومی درگذشت + سوابق
  • محمدعلی علومی، نویسنده و پژوهشگر درگذشت
  • چهره‌های مشهور ادبیات که مست عشق پارسا پیروزفر را دیدند | میرجلال‌الدین کزازی: از آغاز تا انجام، شادمان و خشنود بودم...| تصاویر